با طلوع هر صبح ، در روشنای نور و نخ های رنگ در رنگ مهربانی؛ زاده می شوم. آن گاه با نخ مهربانی و سوزن نگاه، آرام آرام در کنار ساقه های سبز می رویم.
گاه یک جوانه می شوم و گاه یک غنچه و شاید هم یک گل. از ساقه ای به ساقه ای و از شاخه ای به شاخه ای دیگر. از غنچه ای به غنچه ای و از گلی به گلی دیگر. گاه در میان یک مزرعه می رویم و گاه در میانه یک تابلو جان می گیرم. گاهی سرزمینی سبز می شوم و گاهی خشک و برهوت؛ گاهی انگور و سیب و گاهی هم انار.
