گفتم: ای پیر از کجا می آیی؟
گفت: ازپس کوه قاف که مقام من آنجاست وآشیان تونیزآنجایگه بود اما تو فراموش کرده ای.
گفتم : این جایگه چه میکردی؟
گفت: من سیّاحم پیوسته گرد جهان گردموعجایبها بینم.
گفتم : از عجایبها در جهان چه دیدی؟
گفت :هفت چیز،
اول کوه قاف که ولایت ماست
دوم گوهرشب افروز
سوم درخت طوبی
چهارم دوازده کارگاه
پنجم زره داودی
ششم تیغ بلارک
هفتم چشمه آب زندگانی .
*… نقل از : کتاب عقل سرخ شیخ شهاب الدین سهروردی ….*